جدول جو
جدول جو

معنی راست خانه - جستجوی لغت در جدول جو

راست خانه
کسی که بنیان زندگانیش بر راستی و درستی باشد، آنکه با همه کس از روی راستی و درستی رفتار می کند، راست و درست
تصویری از راست خانه
تصویر راست خانه
فرهنگ فارسی عمید
راست خانه
(نَ / نِ)
که خانه راست دارد. که بر جهت واحدی است. که یکرویه است. آدم راست و امین را گویند و در اصطلاح کسی را گویند که با همه کسی از قرار راستی و درستی معاش کند. (آنندراج) (انجمن آرا). کسی که با همه کس از روی راستی و درستی ودیانت و امانت معاش کند. (ناظم الاطباء) (برهان). به معنی کسی که راست و درست باشد. (غیاث) :
با من ای خاصگان درگه من
راست خانه شوید چون ره من.
نظامی.
چو راست خانه کسی ام که روزگار مرا
همی طرازد بر خط استوا پرده.
کمال الدین اسماعیل (ازآنندراج).
، کنایه از چیز راست و درست باشد. (از آنندراج) ، مستقیم. درست:
کجیها شد ز شرعت راست خانه
کمانها نیز آمد بر نشانه.
ناظم هروی (از آنندراج).
، راست رو: مهرۀ شطرنج هرگاه راست برود راست خانه است و شاه شطرنج همیشه راست حرکت میکند. (هفت پیکر چ وحید ص 100)
لغت نامه دهخدا
راست خانه
شخصی که با همه کس از قرار راستی و درستی و امانت و دیانت رفتار کند، هر چیز راست و درست
فرهنگ لغت هوشیار
راست خانه
((نِ یا نَ))
شخصی که با همه کس از قرار راستی و درستی و امانت و دیانت رفتار کند، هر چیز راست و درست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اداره ای که نامه های مردم را از نقطه ای به نقطۀ شهر دیگر می رساند، ادارۀ پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاس خانه
تصویر پاس خانه
جای پاسبان، قراول خانه
فرهنگ فارسی عمید
اتاقی در کتابخانه های عمومی که مردم در آنجا کتاب یا روزنامه می خوانند
فرهنگ فارسی عمید
(صُحِ نَ / نِ)
به معنی صبح راست است که کنایه از صبح صادق باشد و به جای نون میم هم بنظر آمده است که راست خامه باشد. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
بصورت راستی. به طریق راستی
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ)
خائن شمردن کسی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فَ شُ دَ / دِ)
کسی که خود را راست و درست بخواند. آنکه خود را بدرستی و صداقت معرفی کند. کسی که دعوی راستی کند:
قوت جان است این ای راست خوان
تا چه باشد قوت آن جان جان.
مولوی.
رجوع به راست خوانی شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
عمل راست خوان. دعوی راستی و درستی کردن. خود را درستکار و راست کردار معرفی کردن:
راست خوانی کنند و کج بازند
دست گیرند و در چه اندازند.
نظامی.
و رجوع به راست خوان شود
لغت نامه دهخدا
(تِ یَ / یِ)
آهنگ موسیقی است از دستگاه راست پنجگاه. (از ارمغان آصفی نوبت سوم ص 103). و رجوع به آهنگ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ غَ نَ / نِ)
خلوت خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
کنیز هوشمند از جای برخاست
فراغت خانه دیگر بیاراست.
بیانی (از آنندراج).
رجوع به فراغت شود
لغت نامه دهخدا
(قِ ءَ نَ / نِ)
جائی که برای قرائت و مطالعه آماده شده است. اطاقی است در کتابخانه های عمومی برای مطالعه کنندگان
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
رودخانه ای است که ببحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. کیهان گوید: رودهایی که از تولم گذشته وارد مرداب میشوند اغلب به اسم خاله معروف است مانند راست خاله، نوخاله... که همه دارای ماهی هستند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پست خانه
تصویر پست خانه
فرانسوی پارسی پیک خانه
فرهنگ لغت هوشیار
آسایشکده جایی که در آن باسایش پردازند، جایی که در آن بعیش و عشرت پردازند فراغت کده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراغت خانه
تصویر فراغت خانه
((~. نِ))
جایی که در آن به عیش و عشرت پردازند، جایی که در آن به آسایش پردازند
فرهنگ فارسی معین
((~. نِ))
اداره ای که به دریافت و ارسال نامه ها و بسته ها و امانات پستی مردم اشتغال دارد
فرهنگ فارسی معین
خانه ای که ساختار درب و پنجره ی آن از ارسی است
فرهنگ گویش مازندرانی